جوک های سری 1:
به حیف نون می گن کامپیوتر بلدی؟ می گه: ای... تا حدودی. می گن خوب حالا کامپیوترو روشن کن! می گه: اوووووه نه تا این حد!
حیف نون هی با خودش می گفت عجیبه، عجیبه! ازش می پرسن چی عجیبه؟ می گه ۱۰۰ هزار تا تماشاچی ۲۲ تا بازیکن ۳ تا داور! می گن خوب این کجاش عجیبه؟ می گه این عجیبه که گنجشکه همه رو ول کرده ری..ه رو من!
حیف نون زنگ می زنه رادیو می گه الو آقا اون جا رادیو است؟ مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه آقا الان صدای من داره پخش می شه؟ مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه: یعنی الان صدای من توی نونایی هم داره پخش می شه؟ مجری عصبانی می شه می گه آره دیگه حرفتو بزن. حیف نون می گه الو اکبر نون نخر مامانت خریده!
حیف نون می ره استخر شیرجه می زنه توی چهار متری، میاد بالا و می گه: عجب نفسی داشته کاشی کارش!
چوپان دروغ گو می میره می ره جهنم ازش می پرسن تو کی هستی؟ می گه دهقان فداکار!
حیف نون می ره خونه بخره، آقاهه یه خونه بهش نشون می ده، می گه این خونه استخر داره، جگوزی داره... حیف نون می گه: عجب! ما قبلا همین طوری ول می دادیم! حالا دیگه جاشم مشخص کردن؟
یه نفر دنبال جای پارک می گشت، هر چی بیشتر می گرده کمتر پیدا می کنه، بالاخره به خدا می گه خدایا! اگر جای پارک پیدا کردم قول می دم نماز بخوانم، قول می دم روزه بگیرم... همین طور داشت قول می داد که یک دفعه یک جای پارک پیدا می کنه، می گه: خدا جان! خیلی ممنون! شما لازم نیست زحمت بکشی، من خودم پیدا کردم.
حیف نون با یک سرهنگه سوار هواپیما می شن حیف نون رو به سرهنگه می کنه می گه ببخشید شما گروهبانید؟ سرهنگه می گه نه. حیف نون همین سوال رو چند بار می پرسه. آخر سرهنگه خسته می شه می گه بله بابا من گروهبانم. حیف نون می گه پس چرا لباس سرهنگ ها رو پوشیدی؟
یه روز آقای دست و دلباز توی مسابقات رالی شرکت میکنه وسط راه مسافر سوار می کنه!
این مال 22 بهمنه (که با تاشورا عاشورا و جریان انرژی هسته ای همزمان شده بود):
از حیف نون می پرسن مناسبت این 4 روز تعطیلی چی بود؟ می گه والا، مثل این که شهادت امام حسین و 22 تن از یارانش به دست صدام صهیونیست و همچنین روز 72 بهمن روز پیروزی انقلاب در صحرای کربلا و فرار یزید خائن از ایران!
بازگشت به صفحه اصلی | جوک های سری 2 و 3 |