جوک های سری 5:
وقتی بارون می بارد همه چیز زیبا می شه
گل ها
درخت ها
همه چیز
می گما... می خوای یه سر زیر بارون برو شاید فرجی شد!
آقای دست و دلباز موز می خوره، پوستش رو می گذاره لای دفتر خاطراتش.
حیف نون ماشینش پنچر می شه شروع می کنه از اگزوز ماشین فوت کردن. دوستش میاد بهش می گه همین کارها رو می کنی برات جوک می سازن دیگه! مگه نمی بینی شیشه ماشین پایینه؟
حیف نون و دوستش میرن اکس پارتی حیف نون هلکوپتری می ره، دوستش با آرپی جی7 می زندش !
حیف نون پلیس مخفی می شه تا سه سال گم می شه ونمی تونن پیداش کنن!
به سیاوش قمیشی می گن صبحونه چی می خوری؟ میگه: عسل با نون. عسل بی نون. عسل کیک.
به حیف نون می گن برای خمیر دندون پونه آگهی بساز. می گه:
خمیر دندون پونه / چشمها رو نمی سوزونه.
حیف نون با احساساتش بازی می کنه دو هیچ می بازه.
یه مرده تو رستوران غذاشو می گذاره روی میز و میره دستشویی. برای اینکه کسی به غذاش دست نزنه یه یادداشت می ذاره کنارش که کسی به غذای من دست نزنه. زیرش هم امضا می کنه قهرمان بوکس... بعد میاد می بینه غذاش نیست و جاش یه یادداشت که نوشته من غذات رو بردم... قهرمان دو!
حیف نون صبح میره مغازه و کرکره رو بالا می کشه و می گه بسم الله رحمان رحیم. وارد می شه و می بینه همه مغازه رو خالی کردن! کرکره رو می کشه پایین و می گه صدق الله علی العظیم ...
آقای دست و دلباز داشته می مرده. بچه هاش رو صدا می کنه. اول می گه محمد کجایی؟ محمد می گه همین جام پدر، بعد می گه حمید کجایی؟ حمید می گه این جا بالای سرتونم بابا، می گه فاطی تو کجایی؟ فاطی می گه همین جا کنارت هستم بابا. باباهه می گه: همه که این جا هستند! پس چرا چراغای اون طرف روشنه؟
جوک های سری 4 | جوک های سری 6 و 7 |