جوک های سری 12:
از آقای دست و دلباز می پرسن: شیرین تر از عسل چی خوردی؟ می گه ترشی مجانی!
شاعری پشت تریبون رفت و شروع به خواندن شعرش کرد. او خواند: «من میآیم، من میآیم، من میآیم...» در این وقت، هر چه فکر کرد ادامه شعر یادش نیامد. شاعر در حال فکر کردن بود که ناگهان پایش به پایه میز گرفت و از بالای سن روی پیرمردی افتاد. شاعر از پیرمرد عذرخواهی کرد. پیرمرد گفت: «تقصیر شما نیست. شما دو سه بار گفتید من میآیم، ولی من جدی نگرفتم!»
حیف نون کیس کامپیوترش رو می بره تعمیرگاه. می گه آقا اینو برای ما تعمیر کن. مرده می گه: چه مشکلی داره؟ می گه: والا نمی دونم چرا چند روزه جا لیوانیش بیرون نمیاد!
تهرانی می ره مکه، توبه می کنه دیگه برای حیف نون جوک نسازه. از اون طرف حیف نون میاد می گه ببخشید آقا! قبله از کدام طرفه؟ تهرانی می گه: خدا! ببین خودش گیر می ده!
تهرونیه داشته واسه آبادانیه خالی می بسته می گه: من یه سگ دارم وقتی میاد خونه در می زنه. آبادانیه می گه: ولک مگه سگت کلید نداره؟
بچه آقای دست و دلباز از باباش سوال می کنه: بابا! چرا ما هم مثل مردم با کشتی سفر نمی کنیم؟ باباش می گه: خفه شو شناتو بکن!
حیف نون موبایل اسم می نویسه، بعد می گه خدا کنه نوکیا در بیاد!
از حیف نون می پرسن یه موجود نام ببر... می گه یخ. می گن یخ که موجود نیست. می گه هست، چون همه جا نوشته یخ موجود است!
حیف نون عینکش را دور دستش چرخاند و بعد به چشمش زد، سرش گیج رفت، نزدیک بود بیافته!
دکتر نبض بیمار را گرفت و گفت: نمیدانم مریض مرده یا ساعت من خوابیده؟
حیف نون داشته تو یه خیابون یه طرفه رانندگی می کرده که پلیس جلوش رو می گیره و می گه آقا کجا؟ حیف نون میگه: والله داشتیم می رفتیم مهمونی اما مثل این که دیگه مهمونی تموم شده! همه دارن برمی گردن!
حیف نون میره استادیوم ، توی موج مکزیکی غرق می شه!
حیف نون می خواسته هواپیما دزدی کنه. می ره به خلبانه می گه برو لندن! یارو می گه نمی رم. حیف نون می گه خب برو دبی. یارو می گه نمی رم. حیف نون می گه: بابا! حداقل بده یه بوق بزنیم.
حیف نون کیف سامسونت دستش می گیره همه می فهمن اهل کجاست! چون کیف سامسونتش رو تو زنبیل گذاشته بوده!
از خوشغیرت میپرسن: پارسال روز زن چه کادویی به زنت دادی؟ می گه: بردمش کیش. می گن: ای ول بابا، دمت گرم، خوب حالا امسال چی کار میکنی؟ می گه: می رم میارمش!
جوک های سری 11 | جوک های سری 13 |